باب الحوائج باب الحوائج سه شنبه 24 اسفند 1389برچسب:, :: 15:40 :: نويسنده : امیر
تقدیم به حضرت ابالفضل العباس(ع)
تندر شوکت تو می آمد ، مثل یک توده ـ ابر طوفانی
دست برقبضه، ابروان درهم ، شیر در بیشه ، ماه ـ پیشانی
روی پیشانی ات رگ غیرت ، رعدهای عذاب آور بود
بعد هر رعد ، برق می باید ؛ برق چشم تو ... وه چه چشمانی !
*
خلعت دلبری تنت کردی ، افق روبه روی طفلانی
در غروب غریب تو انگار، خواست ویران شود «مسلمانی»
تو رسیدی و مشک بر دندان ؛ تشنگی ، خستگی،عطش،باران
پیش ـ مرگ تو بود عزراییل ، کشته ای مرگ را به آسانی
تلخی گاهواره ی خالی ، نمک زخم بی پر و بالیست
آن تنومند ـ سایه از امشب ، ندهد بر حرم نگهبانی
*
ابروان از گرانی هق هق ، رقص خنجر گرفته اند امشب
در سماعند گیسوان هیهات ... که شود موعد پریشانی !
خالق زلف های تابیده ! پیر بدمست خانقاه وفا !
الامان از کمان مژگانت ، الامان زان دو چشم عرفانی نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ آخرین مطالب پيوندها ابتدا ما رو به عنوان باب الحوائج لینک کنید بعد لینک خودتون رو بزارید ممنون نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|